دیدگاه البرت انیشتین به دنیای پس از این دنیا

شاید تا به حال تنها نظریات علمی البرت انیشتین دانشمند بزرگ تاریخ بشریت را شنیذه باشید.
حال بیایید نظرات او در زمینه انسان و اخرت را با هم ببینیم:
نوع رفتار یک انسان باید کاملا مؤثر از همفکری، سطح دانش و
الزامات اجتماعی باشد، پایه های مذهبی به هیچ عنوان ضروری
نیست؛ انسان حقیقتا در مسیر ضعف وسستی گام می نهد اگر با
ترس از مجازات و امید به پاداش پس از مرگ مهار شود."
آلبرت انشتین

راز عشق


راز عشق در احترام متقابل است.

احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند.
اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است،
با احترام به نظریاتش گوش کن.
احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد.
راز عشق در این است که
به یکدیگر سخت نگیرید.
عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است
راز عشق در خوش مشربی است.
شوخی با دیگران را فراموش نکن، در ضمن
مراقب شوخی هایت هم باش.
شوخی نا پسند نکن. شوخی باید از روی حسن
نیت باشد ،نه نیشدار.
راز عشق در این است که
در سکوت دست یکدیگر را بگیرید.
کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید
راز عشق در این است که
در وجود یکدیگر عاشق خدا باشید،
تا همواره علی رغم همه اشتباهات،
تشنه رسیدن به کمال باشید،
چرا که بشر همواره علی رغم موانع فراوان،
سعی میکند به سمت آرمان های جاودانه حرکت کند
راز عشق در این است که
هر روز کاری کنی که شریک زندگی ات را
خوشحال کند،
کاری مثل دادن هدیه ای کوچک، تحسین،
لبخندی از روی محبت.
نگذار که جویبار محبت از کمی باران، بخشکد.

چه کسانی ماهواره نمی بینند؟!!

شاید بسیاری از شما تعجب کنید و بگید که اخه مگه میشه تو دنیای امروزی کسی ماهواره نداشته باشه!
بله و منم دقیقا می خوام راجه به همین موضوع صحبت کنم.ببینید اکثر کسانی که با داشتن و یا دیدن ان مخالفند دلایل مذهبی و اخلاقی برای اون ذکر می کنند.
از جمله بنیان های مذهبی را سست می کنه.صحنه های تحریک کننده داره.در کانالهای فارسی زبان مطالبی را بیان می کنه که به اعتقادات ما لطمه می زنه.نگاه اجتماعی جوون ها تغییر می کنه.توقعات جوانان ما از زندگی بالا می ره و ...
خوب حال من یوالاتی را مطرح می کنم:
به نظر شما کسی که مادرزاد مسلمان است با کسی که عقلانی و تحقیقی ان را پذیرفته در نزد خدا یکسان است؟
این نشان می دهد که محیط بر روی فرد تاثیر گذار است و اگر او در خانواده ای غیر مسلمان به دنیا می امد مذهب ان را می پذیرفت.
به نظر من اون اعتقاداتی که با ابراز یک نقد فرو می ریزند ایا ارزش پیروی دارند؟
ایا جوانی که با دیدن یک صحنه تحریک می شود در اینده زندگی مشترک خود قابل اتکاست؟
اینکه توقع جوان را بالا می برد نشان از این دارد که جوان امروزی می خواهد با دنیا برابری و رقابت کند و مگر غیر از این است که ما به علت کم کاری های گذشته نمی توانیم او را اغنا کنیم و حال می خواهیم سطح توقع او را پایین بیاوریم.
به نظر شما مذهب ما انقدر سست است که با چند برنامه و بیان چند نظر متفاوت فرو می ریزد.
خیر مشکل از اعتقادات سست و بی بنیان انهاست.بیایید با خود رو راست باشیم.
انها خود می دانند که نه تنها نتوانسته اند به جوان خود راه صحیح زندگی بیاموزند بلکه مذهبی سست و بی پی را برای نسل امروزشان بنا نهاده اند که با نسیمی فرو می ریزد.
انها می دانند که بعضی از حرفهایی که به نام مذهب به جوان امروز گفته اند دروغ بوده و نمی توانند پاسخ سوالات بی پایان انها را بدند.
دور کردن این نسل از تکنولوژی به بهانه انحطاط اخلاقی تنها راهی برای سرپوش نهادن بر کم کاریهای انهاست.
ما باید به پیشرفتهای بشری اری بگوییم و ذهن هایمان را نوسازی کنیم.

اعترافات گالیله، شعور انسان در محکمه

گالیله همچنان یکی از چهره‌های تابناک جنبش نوزایی (رنسانس) به شمار می‌رود که با ژرف‌بینی و جسارت کم‌نظیرش، راه آگاهی و شناخت علمی را از راه معتقدات و تعصبات پیشین جدا کرد، و در سراسر دنیای مدرن، به هوش و خرد انسانی مقامی پایدار و استوار داد. تلسکوپی که او درست ۴۰۰ سال پیش اختراع کرد، رهگشای انسان برای شناخت واقعی کیهان بود. این واقعیت که او در محکمۀ "ارباب شریعت" عقاید خود را انکار کرد، ذره‌ای از ارج و مقام او نکاسته است.


فرزند خلف رنسانس

آغاز قرن هفدهم جنبش رنسانس در اوج شکوفایی است. رشته‌های علمی با شتابی سرسام‌آور رشد می‌کنند و انسان را در کشف زوایای بیشمار و ناشناخته به پیش می‌برند. گسترش چاپ، رشد آگاهی شهروندی و روحیۀ همکاری علمی سراسر اروپا را فرا گرفته است. هر روز در گوشه‌ای دانشگاه و آموزشکده‌ای تازه باز می‌شود.
گالیله‌ئو گالیله‌ئی (متولد ۱۵۶۴ در پیزای ایتالیا) از پیروان اسلوب تازه در شناخت علمی بود، متکی بر مشاهده و تجربۀ عینی، و مستقل از آرای ذهنی پیشین. او در عین حال یک مسیحی معتقد بود. گالیله مانند دانشمند همروزگارش یوهانس کپلر، عقیده داشت که خداوند به انسان خرد بخشیده تا او بتواند "کتاب طبیعت" را بخواند. خداوند جهان را طبق موازین عقلی خلق کرده و کلید شناخت آن را در مغز انسان قرار داده است.
گالیله گفته است: «چگونه می‌توان قبول کرد آفریدگاری که ما را با عقل و شعور به دنیا آورده است، ما را از به کار بردن این مواهب منع کند؟»
سال ۱۶۰۹ برای ستاره‌شناسی علمی، مبتنی بر فیزیک و محاسبات ریاضی، سالی تعیین‌کننده بود. در این سال کپلر نخستین نظریۀ کهکشانی خود را منتشر کرد، و گالیله نخستین تلسکوپ عصر مدرن را در ونیز رو به آسمان گرفت. او این تلسکوپ را تنها با خبرگیری از ساختمان دستگاهی ساخت که به تازگی یک دانشمند هلندی طراحی کرده بود. تلسکوپ گالیله را الگوی اصلی تلسکوپ‌های مجهز بعدی دانسته‌اند که مجموعه‌ای از عدسی‌های مرکب را با فاصلۀ کانونی کوتاه ارائه می‌دهند.

روش تازه در علوم

گالیله در کاوش‌ه خود تنها به موازین عقلی معتقد بود. او به جای پیروی از احکام و آرای پیشین، به روش علمی (بر پایه‌ی مشاهده و تجربۀ مستقیم) گرایش داشت. روش او آن بود که هر قضیه‌ای را نخست بر پایه‌ی مشاهدات روزمره به رشته‌ای از مسائل ساده تجزیه می‌کرد، سپس آنها را مطابق توضیحات ساده‌ی ریاضی و منطقی حل می‌کرد، و سرانجام به استنتاج کلی می‌رسید.
گالیله در دانشگاه پیزا استاد ستاره‌شناسی بود. او با مطالعات خود به نتیجه رسید که آنچه نیکلاس کوپرنیک به صورت تئوریک مطرح کرده بود، دال بر حرکت زمین به دور خورشید، حقیقت دارد. او به ویژه پس از انتقال به دانشگاه شهر پادوا، با شور و شوق بیشتری به دفاع از این دیدگاه پرداخت.

حمله وارثان جهل و نادانی

کلیسای کاتولیک به مرکزیت زمین معتقد بود، و به پیروی از متن "سفر آفرینش" تورات (عهد قدیم) قرن‌ها آموزش داده بود که خداوند نخست زمین را آفرید و سپس عرش و سماوات (خورشید و ستارگان) را پیرامون آن به حرکت در آورد.
ارباب کلیسا از گالیله خواستند از عقاید تازه دست بردارد و تنها نظریات مورد قبول کلیسا را آموزش دهد، اما گالیله به هشدار‌های ارباب کلیسا وقعی نگذاشت، تا آنکه رسما "برای ادای توضیحات" به رم احضار شد. محکمۀ تفتیش عقاید (انکیزیسیون) که به پرونده‌ی گالیله رسیدگی کرد او را کافر شناخت.
حکم دادگاه تفتیش عقاید
حکمی که دادگاه به گالیله ابلاغ کرد، در متون گوناگون متفاوت است، و درونمایه‌ی آن بدین قرار است:
«عالیجنابان کاردینال‌های محکمۀ تفتیش عقاید در ۲۲ ژوئن ۱۶۳۳ آرای خود را به ترتیب زیر اعلام می‌کنند:
نخست آن که نظرگاهی که خورشید را ثابت و مرکز جهان می‌داند، از دیدگاه فلسفی انحرافی و کفرآمیز است، زیرا نص صریح کتاب مقدس را نقض می‌کند. دیگر آن که این نظرگاه که زمین مرکز جهان نیست، بلکه با حرکتی دائمی به دور خورشید می‌چرخد، با ایمان دینی مغایرت دارد.
با تائیدات حضرت عیسی مسیح و مادر مقدس مریم عذرا، حکم نهایی خود را چنین اعلام می‌کنیم: گالیله، شما از سوی این مرجع مقدس مظنون به کفر هستید، زیرا به عقایدی متوسل شده‌اید که با متون مقدس منافات دارد. شما به این اعتقاد باطل رسیده‌اید که خورشید ثابت است و زمین از مشرق به سوی مغرب حرکت می‌کند، یا این که زمین در مرکز کائنات قرار ندارد.
چگونه بندگان خداوند می‌توانند به نظری معتقد باشند که با احکام مقدس آسمانی در تضاد است؟ هرجا نظریه‌ای با احکام الهی مغایر باشد، لاجرم باید در آن نظرات تردید کرد و شائبۀ کفر و فساد را از آنها زدود.... گالیله، شما از فیض الهی محروم شده و به اشد مجازات محکوم می‌شوید.»
هفت کاردینال ارشد بر حکم تکفیر گالیله مهر تائید زدند.
اعترافات گالیله

گالیله در برابر دادگاه متنی را قرائت کرد که برای تبرئۀ خود از پیش آماده کرده بود. او در برابر دادگاه چنین گفت:
«من، گالیله‌ئو گالیله‌ئی، فرزند وینچنزو، اهل فلورانس، در سن هفتاد سالگی، در این دادگاه معدلت حاضر شده، در برابر شما قضات محکمۀ تفتیش زانو می‌زنم، بر کتاب مقدس که اینک در برابر من است، دست می‌گذارم و سوگند یاد می‌کنم که همواره به این کتاب، یکایک تعالیم و نصایح و مواعظ آن اعتقاد داشته و به لطف خداوند در آینده نیز اعتقاد خواهم داشت.

با هدایت عالیجنابان و طلب مغفرت از درگاه پروردگار آشکارا می‌گویم: این نظر که خورشید ثابت است و زمین به دور آن می‌چرخد، نظری سخیف و باطل است که هرگز نباید در جایی تدریس و اشاعه شود. من برائت ابدی خود را از این نظریه اعلام می‌کنم. حقیقت روشن این است که زمین مسطح و ثابت است، این خورشید و ستارگان هستند که پیوسته دور زمین می‌چرخند.
در برابر سروران گرامی و همه مسیحیان مایل هستم کمترین شائبۀ بی‌ایمانی را از خود دور کنم. با قلبی پاک و ایمانی استوار از چنین افکار کفرآمیز برائت می‌جویم. سوگند می‌خورم که نه به صورت کتبی و نه به شکل شفاهی کلمه‌ای بر خلاف کلام مقدس خداوند ادا نخواهم کرد.
در برابر شما اعلام می‌کنم که اینک به بطلان و نادرستی عقاید پیشین خود واقف شده‌ام و نور ایمان به قلبم تابیده است. اکنون هر حکم و جزایی که برایم تعیین شود با میل و رغبت خواهم پذیرفت.
در پایان متذکر می‌شوم که برای کسب اطمینان از صحت و دقت اعترافات خود، هر آنچه در اینجا گفتم را پیش از این با شعور و هشیاری کامل با خط خود روی کاغذ آورده‌ام، تا هیچ خللی در آن راه نیابد.»

دفاع از خرد آزاد انسانی

تنها چند ماه قبل از قرائت "ندامت‌نامه" (در ژانویه ۱۶۳۳) گالیله در نامه‌ای به دوست خود الا دیوداتی توضیح داده بود که به نظر او متون دینی را نباید در الفاظ ظاهری درک کرد. گالیله در نامه‌ی یادشده می‌نویسد:
«اگر بپرسیم که ماه و خورشید و ستارگان، حالات و حرکات آنها از کجا آمده است، پاسخ می‌شنویم که آنها را پروردگار آفریده است. اگر بپرسیم کتاب مقدس از کجا آمده؟ باز گفته می‌شود که اثر روح‌القدس است، یعنی از جانب پروردگار آمده است. حالا می‌پرسیم پس چگونه است که کتاب مقدس چیزهایی می‌گوید که با جریان حقیقی امور در تضاد آشکار است و تنها فهم عوام را راضی می‌کند؟ در کتاب مقدس بندهایی هست که برداشت لفظی و مستقیم از آنها چیزی جز کفر و گمراهی نیست، زیرا خداوند را آکنده از نفرت و بیداد نشان می دهد...»
«پرسش من این است: چرا باید برای فهم جهانی که خلقت خداست، به گفتار خداوند بنگریم به جای آنکه به کردار او توجه کنیم؟ آیا کردار کمتر از گفتار اهمیت دارد؟ من سؤال می‌کنم: اگر امروز فردی معتقد به حرکت زمین را کافر بدانیم، فردا که یقین حاصل کردیم که زمین واقعا حرکت می‌کند، آیا کلیسا با مشکلی جدی روبرو نمی‌شود؟ به نظر من هرجا کلام خداوند با امور واقعی در تضاد قرار گیرد، باید به امور واقعی تکیه کنیم، زیرا کلام خداوند برای اقناع عوام است، و درست برای تأمین همین منظور به خداوند خصوصیاتی ناشایست نسبت می‌دهد.»
«از یاد نبریم که کتاب مقدس تنها به پرسش‌های روحی بشر جواب می‌دهد. از این رو نباید به ظاهر این متن تکیه کرد.»

سرانجام گالیله

گالیله به حبس ابد محکوم شد، اما به خاطر کهولت سن به او اجازه دادند که در خانه خود در حومۀ فلورانس محبوس بماند، تا در سال ۱۶۴۲ درگذشت. یعنی درست همان سالی که ایزاک نیوتن فیزیکدان انگلیسی به دنیا آمد، و بر پایه نظریات گالیله فیزیک مدرن را متحول کرد.
نزدیک چهار قرن بعد پاپ ژان پل دوم در سال ۱۹۹۲ رسوایی محاکمه گالیله را "سوءتفاهمی دردناک" در تاریخ مسیحیت دانست که از تقابل دانایی و ایمان زاده شده بود. در فوریه ۲۰۰۹ واتیکان مراسمی رسمی برای بزرگداشت گالیله برگزار کرد.

منبع : علی امینی نجفی - پژوهشگر مسائل فرهنگی


مطالب جالب درباره احساسات



در بعضی شرایط می گوئیم:«احساس بدی از حضور در آن موقعیت داشتم» و یا « من هم مثل او غمگین شدم » و ... این جملات به چه معناست؟

واژه «احساس» در روان‌شناسی،بسته به اصل لاتین آن،معانی متفاوتی دارد.در زبان مصطلح از کلمه «احساس» در موقعیت‌ها و حالات مختلف برای بیان اهداف متفاوت استفاده می‌شود؛مثلا می‌گوییم:‌«احساس می‌کنم که او اصلا مرا درک نمی‌کند.» یا مثلا: «احساس بدی از حضور در آن موقعیت داشتم» یا مثلا: «زنان از مردان بااحساس‌ترند.» ...

این مثال‌ها حاکی از آن است که کلمه احساس در موقعیت‌های مختلف،بار معنایی متفاوتی دارد.برای آشنایی بیشتر با بحث «احساس» در حیطه روان‌شناسی،با دکتر حسین ابراهیمی‌مقدم، روانشناس،گفتگویی کرده‌ایم که می‌خوانید.

 آقای دکتر! در روان‌شناسی،کلمه «احساس» مترادف با چه واژه‌ای است و دقیقا چه معنایی دارد؟
در کتاب‌های ترجمه شده از زبان انگلیسی معمولا «احساس» و «احساس کردن» را به جای لغاتی از قبیل «Sensation،sense،affect، think underestand » و امثال هم می‌گذارند که هر یک معنای فنی خاصی خودش را می‌دهد.احساس به معنی «sensation» عبارت است از کلیه فرآیندهایی که از طریق آن،یک گیرنده حسی (مثل بویایی) پیام را گرفته و از طریق تغییر و تحولات و انتقالات ویژه،آن را به سمت سیستم عصبی مرکزی(مثل مغز و نخاع) می‌فرستد. از این‌رو 5 حس اصلی داریم که احتمالا می‌دانید که مهم‌ترین آنها حس بینایی است. احساس به معنای« effect» یا عاطفه نیز به کار می‌رود که در این حالت ما نسبت به چیزی یا کسی یا واژه و موقعیتی خاص حالت‌های ویژه‌ای داریم.مثلا نسبت به کسی که برای اولین بار ملاقات می‌کنیم حالاتی از قبیل خوشایندی و ناخوشایندی نشان می‌دهیم.احساس به این معنا می‌تواند مثبت یا منفی باشد که این بسته به موقعیتی است که فرد در آن قرار می‌گیرد.البته در روان‌شناسی خاطر نشان می‌کنیمکه در یک فرد طبیعی عاطفه باید متناسب باشد؛مثلا اگر فرد در حال‌ تماشای یک فیلم کمدی است،حالت خنده داشته و در هنگام شنیدن یک خبر ناخوشایند دیگر نخندد.یکی از ویژگی‌های بیماران روانی،داشتن عاطفه نامتناسب است.



بعضی وقت‌ها می‌گویند که مثلا فلانی آدم بااحساسی است.این از نظر روان‌شناسی، معنای روشنی دارد؟
اول باید این را بگویم که احساساتی بودن با احساسی بودن فرق دارد.معمولا در فرهنگ ما احساساتی بودن را نفی می‌کنیم و انتظار داریم که افراد تحت تاثیر تفکر،تعقل و قضاوت عاقلانه قرار بگیرند.در این مقوله افراد احساساتی را کسانی می‌دانیم که معمولا تحت تاثیر حالات هیجانی هستند،نه حالات عقلانی.ولیمعمولا از افراد با احساس به عنوان کسانی یاد می‌شود که قادر به درک طرف مقابل بوده و می‌توانند حالات و ویژگی‌های دیگری را درک کنند.البته خیلی وقت‌ها هم می‌شنویم که باید احساسات خود را کنترل کنیم که معمولا در این مواقع یا صحبت از غرایز است یا هیجانات.


از نظر روانی چه ضرورتی وجود داشت که ما دارای احساسات باشیم؟
تکامل‌گرایان معتقدند که هم‌ زمان با پیچیده‌تر شدنحیوانات،بچه‌های آنها برای بقا نیاز به مراقبت‌های طولانی‌تر پیدا می‌کردند.پیوند عاطفی مادر و فرزند، احتمال طرد کودک را تا زمانی که بتواند به تنهایی به بقا ادامه دهد، کاهش می‌دهد.همچنین مشاهدات دانشمندان نشان داده است که مغز حیوانات اولیه (خزندگان) فاقد اعصاب احساسی است.هنگام تولد،بچه‌ مارمولک‌ها به‌طور غریزی بی‌حرکت می‌ماند تا به وسیله مادر خورده نشوند.برعکس،کودک انسان کنونی،با مغز پیچیده احساسی،به‌طور غریزی می‌تواند کارهایی انجام دهد تا مادر را از نظر وضعیت روحی یک عمر گرفتار خود کند.


وضعیت روحی چه معنایی دارد؟
وضعیت روحی به یک وضعیت احساسی طولانی مدت گفته می‌شود که به وسیله الگوی تغییرات بیوشیمیایی و هورمونی خاص می‌تواند شناسایی شود.در این حالت،شدت احساس تجربه شده بسیار ملایم‌تر است و گاهی اوقات ممکن است حتی از آن بی‌اطلاع باشیم. وضعیت روحی ممکن است چند ساعت یا چند روز به طول بینجامد.به یک وضعیت احساسی که بیش از چند هفته طول بکشد،معمولا اختلال روحی یا عاطفی گفته می‌شود (مانند زمانی که احساس غم ماندگار می‌شود و به بیماری افسردگی می‌انجامد).یکی از تفاوت‌های میان احساس و وضعیت روحی این است که وضعیت روحی الزاما با وقایع قابل شناسایی و شخص ارتباط ندارد.
وضعیت روحی معمولا به وسیله یک یا چند مورد زیر ایجاد می‌شود:
1) تجارب عمیق احساسی که بروز داده نشده‌اند (مانند نادیده گرفته شدن یک شکست و گویی هیچ اتفاقی نیفتاده،و سپس «بی‌دلیل» احساس بدخلقی کردن)


2) تعدادی تجارب احساسی پی در پی (مانند زدن چند تلفن بی‌نتیجه که به ناامیدی منجر شود یا ملاقات با چند انسان پرشور که باعث تقویت روحیه شود)


3) تغییرات شیمیایی،به دلایلی مانند کم‌خوابی،قاعدگی،غذا نخوردن و...
یکی از مضرات وضعیت روحی نامناسب آن است که می‌تواند دیدها را نسبت به جهان،بدون آنکه حتی متوجه باشیم،تغییر بدهد.ما ناخودآگاه افراد و موقعیت‌هایی را انتخاب می‌کنیم که با وضعیت روحی و خلق و خوی ما جور هستند.


 خلق و خوی ما تحت تاثیر چه عواملی است؟
خلق و خوی ما تابعی است از عوامل زیر:
* توارث ژنتیکی (برای مثال،افسردگی در مردان یا خشونت در زنان ممکن است سابقه خانوادگی داشته باشد)

* ساختار فیزیکی هورمونی مغز (برای مثال،مردی که قسمت خاصی از مغزش آسیب دیده و یا هورمون تستوسترون بیش از اندازه دارد،آتشین مزاج می‌شود.)
* تجارب زندگی (برای مثال،کسی که در کودکی با یاس‌های بسیار روبه رو شده است،ممکن است آدم بدبینی شود)


 
آیا ممکن است احساسی در ما وجود داشته باشد که از آن آگاه نباشیم؟
بله.زندگی احساسی ما تحت تاثیر ذهن ناخودآگاه ما قرار دارد.تغییرات فیزیکی ناشی از یک احساس، قبل از آنکه مراکز فکری آن را ثبت کنند،ایجاد می‌شوند و ممکن است ساعت‌ها تا سال‌ها به صورت یک حالت روحی پنهان در بخش ناخودآگاه ذهن باقی بمانند.ممکن است ما نتوانیم این حالت را در خود تشخیص دهیم اما روان‌شناس آماتور درون هریک از ما معمولا می‌تواند آن را در دیگران تشخیص دهد.روزی فوتبالیستی را روان درمانی می‌کردم.در یکی از جلسات گفت: «تازه حالا می‌فهمم که خشم من در طی سال‌ها در درونم انباشته شده است». پرسش این است: حالا که او از خشم خودآگاه شده است،آیا مسوولیت آن را قبول خواهد کرد و یاد می‌گیرد که چگونه به صورت صحیح آن را ابراز کند؟


 راست است که می‌گویند احساسات واگیر دارند؟
قطعا شما هم شنیده‌اید که «افسرده دل افسرده کند انجمنی را» با این حساب می‌توان گفت که اصطلاحا احساسات واگیر دارند مگر آنکه فرد آگاهانه تلاش کند که «آلوده» نشود.


حرف آخر؟
باید احساسات خود را به ‌طور منطقی و درست و جامعه‌ پسند مطرح کنیم.مثلا کسی که خشم دارد، بهتر است با ورزش کردن،لگد زدن به توپ و یا شنا خود را تخلیه کند و نه اینکه با داد و دعوا و کتک‌کاری هم وجهه خود را در اجتماع مخدوش کند و هم احساسات منفی جدید را برای خود تولید کند.نباید فراموش کنیم که ما انسان‌ها هیجان‌های مختلفی داریم. طی سال‌های عمر خود باید بیاموزیم که برخی از این هیجان‌ها را مثبت‌ تلقی کنیم و برخی از ناپسند بشماریم،یا برخی را به راحتی ابراز کنیم اما خود را از ابراز برخی دیگر بازداریم.کسانی که از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند توانایی کنترل احساسات خویش را دارند.آنها بدون احساس گناه و حسرت،با تمامی هیجان‌های خود مواجه می‌شوند.خود را سر زنده نگه می‌دارند و به تناسب زمان‌ها و مکان‌های مختلف،احساس‌ مناسبی را ابراز می‌کنند و وضعیت روحی و احساسی دیگران را درک می‌کنند.



حرف دلت را بلند بزن

ما آدم‌ها موجوداتی اجتماعی هستیم و برای زندگی‌کردن و رشد و تکامل‌مان لازم است که در جمع زندگی کنیم، اما برای اینکه بتوان به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کرد.
ما آدم‌ها موجوداتی اجتماعی هستیم و برای زندگی‌کردن و رشد و تکامل‌مان لازم است که در جمع زندگی کنیم اما برای اینکه بتوان به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کرد باید مهارت‌های لازم را یادگرفت، در این باره اطلاعات کافی داشت و اعتماد‌به‌نفس، قاطعیت و مهارت کلامی خوبی هم پیدا کرد. برای قاطعیت و بیان احساسات و تمایلات درونی با اعتمادبه‌نفس کامل لازم است 3 نوع رفتار را یاد بگیرید؛ نه گفتن و اظهار عدم‌تمایل، بیان احساسات منفی و مثبت و تقاضا و درخواست کمک از دیگران.

مهارت نه گفتن و اظهار عدم تمایل
مهارت نه گفتن و نپذیرفتن به روش مناسب و در شرایط و زمان مناسب، یکی از مهارت‌هایی است که باید یاد بگیرید تا بتوانید به راحتی و بدون اینکه آسیبی ببینید در اجتماع زندگی کنید. هنگام رد‌کردن یک درخواست بهتر است به موارد زیر توجه کنید.
شرح‌دادن و مشخص‌کردن موضع؛ نه، من نمی‌توانم.
بیان و شرح علت: امروز باید کار دیگری انجام بدهم.
همدلی: نشان‌دادن اینکه متوجه اهمیت موضوع شده‌اید؛ امیدوارم راه دیگری پیدا کنید.
برای تمرین این مهارت لازم است خودتان را در شرایطی مانند تعارف به مصرف مواد، پذیرفتن رشوه و انجام یک کار دیگر درحالی که موظفید کار دیگری را انجام دهید، تصور کنید. نه گفتن حق شماست و هر جا که دلتان بخواهد و تشخیص بدهید لازم است، می‌توانید از آن استفاده کنید. اما این را هم بدانید که این کار گاهی ممکن است عواقب جدی و وخیمی داشته باشد (مثلا زمانی که سرپرست یا رئیستان درخواست کاری از شما داشته باشد و از شما بخواهد اضافه کار بایستید، درحالی که شب مهمان دارید و به همسرتان قول داده‌اید زود به خانه می‌روید).
نکته دیگر این است که نحوه رد‌کردن درخواست دیگران و نه گفتن در شرایط مختلف متفاوت است. وقتی یک درخواست مضر را رد می‌کنید، لازم نیست با طرف مقابل همدردی کنید؛ در این حالت لازم است با تاکید، درخواست را رد کرده و دلیلتان را هم بیان کنید.

مهارت بیان احساسات
اینکه شما بتوانید حالات و احساسات درونی‌تان را به‌راحتی به دیگران بگویید، در داشتن روابط سالم و شفاف خیلی مهم و مؤثر است. شما باید یاد بگیرید احساسات منفی و مثبت‌تان را به‌سادگی بیان کنید.
احساسات مثبت را نشان دهید؛ چه شغل خوبی پیدا کرده‌ای.
احساسات منفی را هم بیان کنید؛ من از کاری که انجام داده‌ای ناراحت شدم.
قبلا در مهارت کنترل خشم هم راجع به بیان احساسات منفی صحبت کرده بودیم. بیان علت احساسات و توضیح‌دادن درباره آنها به‌ویژه در نشان‌دادن و ابراز احساسات منفی لازم است. بیان علت احساسات مثبت و تعریف و تمجید هم در ایجاد روابط سالم و ایجاد صمیمیت بیشتر، مؤثر است اما این مهم است که شما تشخیص بدهید در شرایط و موقعیت‌های مختلف از جملات و عبارات مناسب استفاده کنید.

مهارت درخواست‌کردن و تقاضای کمک
در زندگی گاهی مواقعی پیش می‌آید که ما به کمک دیگران نیاز داریم و باید یادبگیریم چطور از دیگران درخواست کمک کنیم. هنگامی که می‌خواهید از کسی تقاضای کمک کنید، بهتر است به موارد زیر توجه کنید:
مشکل را مشخص کنید؛ شما 2 دستور مختلف به من داده‌اید.
درخواست کنید؛ ممکن است به من اجازه بدهید یک‌کار را انجام بدهم، بعد کار دیگری به من واگذار کنید؟.
توضیح بخواهید؛ ممکن است یک بار دیگر بگویید دقیقا می‌خواهید چه کاری انجام شود؟.
مهارت درخواست کمک یک مهارت بسیار مهم است و لازم است آن را یاد بگیرید؛ به ویژه در محل کار. مثلا اگر سرپرست یا رئیستان جلوی دیگر همکاران با شما بلند حرف می‌زند و سر شما فریاد می‌زند، شما باید بتوانید خیلی صریح و شفاف به او بگویید: من از طرز برخورد شما ناراحت شدم، لطفا جلوی بقیه همکاران سر من داد نزنید.

تمرین کنید
این مهارت هم مانند سایر مهارت‌ها آموختنی است اما برای اینکه بتوانید آن را در زندگی روزمره و در مواقع ضروری به کار ببرید، لازم است بارها و بارها آن را تمرین کنید، خودتان را در شرایط مختلف تخیل کنید و سعی کنید رفتار درستی داشته باشید. سخت است‌ اما چندبار پیش خودتان شرایط مختلف را تمرین کنید. خیلی مؤثر است، باور کنید.
هنگام بیان جملات قاطعانه به چه نکاتی باید توجه کرد؟
برای اینکه قاطع باشید لازم است نکات مربوط به مهارت قاطعیت و بیان احساسات خود را یادبگیرید و در شرایط و موقعیت‌های مختلف از جملات و عبارات مناسب استفاده کنید. رعایت موارد زیر به شما کمک می‌کند بهتر و با اعتماد به نفس بیشتری بتوانید حرف، نظر، عقیده و احساس درونی‌تان را با دیگران مطرح کنید.
تماس چشمی: مطمئن شوید شخصی که با او صحبت می‌کنید از هر چیز دیگر برایتان مهم‌تر است. بیشتر وقت را به او نگاه کنید اما تمام وقت را در چشم‌هایش زل نزنید.
حالت بدن: سعی کنید کاملا روبه‌روی فرد قرار بگیرید، صاف بایستید یا بنشینید اما مثل عصا قورت داده‌ها نباشید.
رعایت فاصله: احساس‌کردن بو یا گرمای نفس طرف مقابل به این معناست که خیلی به او نزدیک شده‌اید، فاصله مناسب را رعایت کنید.
حرکات دست: برای بیان گفته‌هایتان از حرکت دست هایتان کمک بگیرید اما در این کار زیاده روی نکنید تا فردی که از دور شما را می‌بیند تصور نکند در حال اجرای دکلمه هستید یا عصبی شده‌اید.
حالات چهره: چهره شما باید با احساسات و آنچه می‌گویید هماهنگ باشد. وقتی ناراحت هستید نخندید و وقتی شاد هستید اخم نکنید. یک چهره آرام و رضایتمند، بهترین حالت برای نشان‌دادن شادی و یک چهره آرام و جدی بهترین حالت برای نشان‌دادن ناراحتی است.
طنین و تغییر بلندی صدا: هنگامی که می‌خواهید یک جمله قاطعانه بگویید، لازم است که شنیده شوید؛ برای این کار باید به طنین صدایتان توجه کنید؛ گاهی شاد، گاهی محکم و گاهی ملایم صحبت کنید و روی برخی بخش‌های کلام تاکید کنید و بلندی صدایتان را تغییر دهید.
روان و سلیس صحبت‌کردن: این نکته خیلی مهم است که کلمات مناسب را روان و سلیس و جملات را با مفاهیم هدفمند بیان کنید تا شنوندگان کسل و بی‌حوصله نشوند.
وقت مناسب: وقتی شما احساسات منفی‌تان را بیان می‌کنید یا تقاضا و درخواستی از کسی دارید، در نظر گرفتن زمان بسیار مهم است. یک هفته بعد ممکن است خیلی دیر باشد. از طرفی ابراز احساسات در آخرین لحظات، ممکن است کار درستی نباشد. زمان مناسب را برای این کار انتخاب کنید تا طرف مقابل برای تصمیم‌گیری وقت داشته باشد.
گوش دادن: گوش‌دادن و خوب و با دقت شنیدن بخش مهمی از بیان درخواست است. وقتی می‌خواهید احساسات‌تان را بدون اینکه قوانین دیگران را زیر پا بگذارید برای آنها بیان کنید لازم است فرصتی برای پاسخ‌دادن به آنها بدهید.
مقدار و حجم جملات: آنچه شما می‌گویید بخش بسیار مهم و با اهمیتی از ابراز احساسات، رد‌کردن یا درخواست یک موضوع است. بسته به آنچه که می‌گویید و آنچه می‌خواهید انجام دهید، مقدار و حجم جملات ممکن است متغیر باشد.

5 نکته اساسی در مورد مد و بهبود وضعیت ظاهری


امروزه مد و مدگرایی بخش وسیعی از زندگی روزمره انسانها را به خود اختصاص داده است. نه تنها خانمها به زیبایی ظاهرو آراستگی خود اهمیت می دهند بلکه آقایان نیز به این نتیجه رسیده اند که پیروی از مد روز میتواند نقش بسیار مهمی را در زندگی فردی، اجتماعی و حتی شغلی آنها ایفا کند.
البته هنوز هم عده معدودی مخالف این روند هستند. آنها براین باورند که تنها سیرت و باطن افراد مهم است نه ظاهر آنها. اما همه ما می دانیم که مردم به افرادی که خوش لباس هستند با یک دید دیگر نگاه می کنند. با این وجود ما خود منکر اهمیت شخصیت و هویت افراد نیستیم اما قبول کنید که هیچ کس در برخورد اول و با اولین نگاه نمیتواند پی به خصوصیات اخلاقی شما ببرد و برای مثال بگوید: "آه ، خدای من شما واقعا آدم شوخ طبعی هستید." پس اولین ویژگی که در یک برخورد بیش از سایر مسایل توجه دیگران را به خود جلب میکند وضعیت ظاهری شماست.
در جهان امروزی برای اینکه همیشه یک گام از سایرین جلوتر باشید می بایست به وضع ظاهری خود بیش از پیش اهمیت بدهید و در این راه کلیه حواس خود را به کار گیرید. این امر ممکن است در نگاه اول برای شما (به ویژه آقایان) کمی هولناک جلوه کند، اما بهتر است ترس را کنار بگذارید.

من اینجا هستم تا شما را راهنمایی کنم:

1- طبق توصیه کارشناسان عمل کنید
تعداد بسیار زیادی از آقایان طرز پوشش کاملا تحمیلی دارند، به این معنا که لباسهایی را بر تن می کنند که در ابتدا مادرانشان برای آنها انتخاب می کردند سپس نامزدها و در آخر هم همسرانشان. از سوی دیگر مردان به ظاهر مقتدری هم وجود دارند که ترجیح میدهند هیچ سبک خاصی در پوشش خود نداشته باشند تنها به این دلیل که نمیخواهند از یک شیوه تحمیلی در لباس پوشیدن پیروی کنند.
اگر تا کنون امکان استفاده از یک سبک دلخواه در طرز لباس پوشیدن خود را نداشته اید بهتر است از امروز نصایح کارشناسان را در زندگی خود به کار گیرید. به جای اینکه سر مقاله های ورزشی را بخوانید یا به دنبال عکس کودک هفته در مجله خانواده باشید بهتر است به سراغ یکی از مجله هایی که مربوط به آقایان است بروید و اگر به اینترنت دسترسی دارید به بخش مد و مسائل زندگی سایت مردمان مراجعه کنید.

با خواندن چند مقاله متوجه نکاتی میشوید که همیشه باید رعایت شوند.
مثلا: هیچ گاه جورابهای روشن را با کفشهای تیره نپوشید، سعی کنید همیشه کفش خود را با کمربندتان جور کنید، و از پوشیدن لباسهای خیلی تنگ به شدت پرهیز کنید.هنگامیکه در حال ورق زدن مجله ها هستید به تبلیغاتی که همیشه به سادگی از آنها می گذشتید توجه کنید . بهترین ایده در پیدا کردن الگوهای مناسب پوششی در همین تبلیغات نهفته است.

2- چگونه الگوها را انتخاب کنیم؟
مد تنها سبک پوشش شما نیست بلکه شما باید به روز باشید و اطلاع کاملی از اینکه در حال حاضر چه نوع پوششی دارای امتیاز بیشتری است داشته باشید. باید بدانید چه نوع لباسی جدید است و کدامیک قدیمی. چه نوع لباسی جاذبه شما را بیشتر کرده و باعث میشود در نظر خانمها تیپ مردانه تری داشته باشید. تمام کلیشه ها را فراموش کنید و فقط سعی کنید که در نظر دیگران زیبا به نظر برسید.
حال آقایان به ویژه آنهایی که بیشتر وقت خود را صرف کسب و کار میکنند چگونه میتوانند خود را با الگوهایی که با سرعت نور در حال تغییر و تحول هستند وفق دهند؟ پاسخ این سوال نیز چندان دور از دسترس نیست.
برای شروع میتوانید طرز پوشش هنرمندان مختلف از جمله خوانندگان و هنرپیشه های معروف سینما و تلویزیون را در راس کار خود قرار دهید. بر روی لباس پوشیدن آنها دقیق شوید و ببینید در همایش های رسمی از جمله جشنواره های فیلم و موسیقی چه لباسهایی بر تن میکنند. تمام مجلات مربوط به مد را ورق بزنید، فیلمهای روز بازار را نگاه کنید، همیشه ویترین مغازه ها را زیر نظر داشته باشید، آنگاه می توانید در طرز پوشش با هنرپیشه های بزرگ رقابت کنید .

3- یک سری از لباسها هستند که به شما توصیه میکنیم هیچگاه آنها را دور نریزید:
تی-شرت ها و پیراهن های طرح دار، پیراهن با دکمه سرآستین و جلیقه های موتور سواری. ما این امید را به شما میدهیم که روزی لباسهای موردعلاقه جارختی شما باز خواهند گشت و تا زمانیکه مد هستند شما میتوانید از پوشیدن آنها لذت ببرید.

4- تناسب اندام خود را حفظ کنید
روی مد بودن تنها ارتباط با نوع پوشش شما ندارد بلکه درصد بسیار زیادی از آن را تناسب اعضای مختلف بدن تشکیل میدهد. برای امتحان لباسهای همشکل را بر تن دو فرد مختلف میکنیم. اولی شخصی دارای تناسب اندام است و دیگری یک فرد پرخور، دارای شکم برجسته، شانه های منحنی و قفسه سینه فرو رفته است. بدون توجه به نوع لباس اولین نفر زیباتر به نظر میرسد. حفظ تناسب اندام آنقدرها هم که فکر میکنید کار مشکلی نیست فقط کافی است پرخوری نکنید و در طول هفته حداقل سه بار به مدت یک ساعت و نیم به باشگاه ورزشی بروید. این امر نه تنها باعث میشود تا شما از سلامت کامل برخوردار شوید بلکه سبب میگردد خود واقعی تان باشید تا احساس بهتری نسبت به بدن خود داشته باشید ؛ در نتیجه اعتماد بنفس شما افزایش پیدا خواهد کرد . با داشتن اعتماد به نفس نگرشتان به زندگی دگرگون خواهد شد و سعی می کنید همیشه زیبا به نظر برسید. به خاطر داشته باشید که قسمت وسیعی از مد از نگرش شما نسبت به زندگی نشات میگیرد.

5- خود واقعی تان باشید
مهمترین اصل در این مبحث حفظ شخصیت واقعی فرد است. اگر لباسی بر تن یک مدل زیبا به نظر برسد الزاما به این معنا نیست که بر تن شما نیز همان اثر را خواهد داشت. اگر در آن احساس راحتی نمیکنید و از پوشیدن آن احساس خوبی به شما دست نمیدهد، هیچ اجباری نیست، با کمال آرامش آنها را از تن دربیاورید. آنقدر سبک های مختلف وجود دارد که شما به راحتی میتوانید مدل دلخواه خود را از میان آنها انتخاب کنید. حتی اگر هیچ یک از آن مدل ها با احساسات شما هماهنگی نداشت هیچ جای نگرانی نیست، لباسی را بپوشید که در آن احساس راحتی میکنید و برازنده شماست زیرا هیچ اجباری در کار نیست.

مدل دلخواهتان را آنطور که می پسندید درست کنید
آخرین نکته پیرامون بحث این است که شما باید به لباس های خود عشق بورزید و انتخاب لباس برای شما یک سرگرمی باشد نه یک کار طاقت فرسا و مشکل، از انجام آن لذت ببرید زیرا زیبایی تحمیلی نیست، یک فرآیند کاملا طبیعی است که باید خود را با آن بیامیزید و جزیی از آن شوید تا در در نظر همگان زیبا جلوه کنید.


چگونه به همسر خود احترام بگذاریم ؟


برای آنکه به همسر خود احترام بگذاریم نخست باید روحیات و خواسته های او را در نظر بگیریم . دنیای او را درک کنیم و بفهمیم کدام رفتار ما را نماد احترام می شمرد . در اینجا به انتخاب شیوه های متفاوت برای ابراز احترام همسر ان به یکدیگر اشاره میکنم :


دنیای مردان استدلالی و دنیای زنان احساسی است . راز صمیمیت میان این دو درک یکدیگر است .بنابراین پذیرش دنیای متفاوت همسران روشی برای احترام به یکدیگر است .

مردان در هنگام سختی و فشار دوست دارند به درون خود بروند و مشکلات را در عالم ذهن خود حل کنند اما زنان وقتی دچار مشکل میشوند دوست دارند حرف بزنند .آنان در واقع با حرف زدن صمیمی میشوند و بعد زنانه خود را تقویت میکنند پس فرصت به انان برای حرف زدن نمود احترانم به انان است .
زنان در هنگام گرفتاری دوست دارند علاوه بر حرف زدن شنونده فعال داشته باشند .مردان نیز دوست دارند کسی خلوت انها را بهم نزند . گوش کردن به سخن زنان و راحت گذاردن مردان در خلوتگاه ذهنی شان احترام متقابل به شمار می اید .

زنان بخاطر برخورداری از دنیای احساسی شدید به خود حق می دهند که در مواردی اظهار ناراحتی کنند مردان باید این حالت برخاسته از طبیعت آنان را تحمل کنند .این یکی از رازهای صمیمیت است . هر از گاهی به انان بگویید :طبیعی است که شما از این موضوع ناراحت باشید .

وقتی زنان مشکلات خود را مطرح میکنند نه برای این است که مشکل را حل کنند بلکه میخواهند بگویند که گفته باشند مردان در این هنگام نباید مطابق دنیای خود راه حل ارائه دهند باید ده دقیقه سکوت کنند و گوش دهند و با گفتن عبارات کوتاهی او را به حرف زدن تشویق کنند .

مردان وقتی از سر کار می آیند دوست دارند سردی کار با گرمی عاطفه همسران پایان یابد .زنان باید انها را تحویل بگیرند و اگر دیدند که مرد به دنیای ذهنی خود فرو رفته مدت کوتاهی به او کاری نداشته باشند . سپس با زمینه سازی او را به صحبت وادارند .بنابراین زمینه سازی برای برای تغییر موقعیت یکی از نمادهای احترام به همسر تلقی میشود .

مردان نمیتوانند در یک زمان هم حرف بزنند هم احساس کنند و هم بیندیشند ولی زنان میتوانند .به همبن جهت اگر زنی را به حرف زدن واداری .علاوه بر حرف زدن احساس صمیمیت میکند و همزمان فکر میکند احترام به زنان فرصت سخن گفتن برای تحقق احساس و فکر است ولی مردان چون نیازمند اعتماد _پذیرش قدردانی_تحسین تایید و تشویق هستند چنانچه خانمها به گونه ای رفتار کنند که انان احساس کنند که همسرانشان به انها اعتماد دارند انها را می پذیرند در کارهای کوچک نیز از انان تشکر میکنند و انان را مورد تشویق و ترغیب قرار می دهند و احساس میکنند که محترم واقع شده اند .

مردان به دنبال ازادی و استقلال هستند همسران انها نباید با حربه هایی که در زندگی زناشویی در اختیار دارند مردان را زیر سلطه خود دراورند و انان را به مهره ای بی خاصیت در مدیریت و تدبیر منزل تبدیل کنند بنابرای احترام به انها در دادن حق تصمیم گیری و نظارت به نان تحقق می یابد .

مردان و زنان گاهی با فاصله گرفتن موقت از همدیگر به روابط مرده خود شوک وارد میکنند . و انرا حیات تازه می بخشند به جاست که گاهی دوریهای یکدیگر را تحمل کنید تا قدر نزدیکی را بدانید .
زنان گاهی از بیان احساسات خود گریزانند .هنگامی که محرم رازی بیابند احساسات خود را بروز میدهند شما همان محرم راز باشید و اجازه دهید تا همسرتان به هر گونه ای که می پسندد ابراز احساسات کند . او ممکن است گاهی خندان و گاهی گریان باشد درک او احترام به اوست کاری کنید که او احساس کند آنگونه که هست مورد لطف و توجه شماست وشما نمی توانید بدون او زندگی کنید وقتی این احساس در او بوجود اید شما را محرم راز میداند و اینگونه میفهمد که مورد احترام شماست .

انسان و اختیار

از بهشت که بیرون آمد،دارایی اش یک سیب بود.سیبی که به وسوسه آن را چیده بود و مکافات این وسوسه،هبوط بود.
فرشته گفتند:اما من به خودم ظلم کرده ام.زمین همه ظلم است و فساد.
انسان گفت:اما من به خودم ظلم کرده ام.زمین تاوان ظلم من است.اگر خداوند چنین می‌خواهد...
خداوند گفت:برو و آگاه باش جاده ای که تو را دوباره به بهشت می‌رساند،از زمین می‌گذرد.زمینی آکنده از شر و خیر،آکنده از حق و باطل،از خطا و از صواب،و اگر خیر و حق و صواب پیروز شد،تو باز خواهی گشت،و گر نه....
و فرشته ها همه گریستند.اما انسان نرفت.انسان نمی‌توانست برود.انسان بر درگاه بهشت وامانده بود.می‌ترسید و مردد بود.
و آن وقت خداوند چیزی به انسان داد.چیزی که هستی را مبهوت کرد و کائنات را به غبطه واداشت.انسان دستهایش را گشود و خدا به او اختیار داد.
خدا گفت:حال انتخاب کن.زیرا که تو برای انتخاب کردن آفریده شدی.برو و بهترین را برگزین که بهشت،پاداش به گزیدن توست.عقل و دل و هزاران پیامبر نیز با تو خواهند آمد،تا تو بهترین را برگزینی.و آنگاه انسان زمین را انتخاب کرد،رنج و صبوری را.و این آغاز انسان بود.


آموخته های زندگی  گابریل گارسیا مارکز در 15 جمله

در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می‌دانند، و گاهی اوقات پدران هم.

در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده‌ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.
در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم می‌کند.
در 30 سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.
در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد؛ بلکه چیزی است که خود می‌سازد.
در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می‌دهیم دوست داشته باشیم.
در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می‌افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند.
در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بد ترین دشمن وی است..
در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.
در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می‌توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.
در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز که میل دارد بخورد.
در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارت‌های خوب نیست؛ بلکه خوب بازی کردن با کارت‌های بد است.
در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می‌کند نارس است، به رشد وکمال خود ادامه می‌دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است، دچار آفت می‌شود.
در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.
در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست.


چه راههایی، گفتن کلمه نه را آسانتر میسازد؟

همه ما بارها و بارها در موقعیت‌هایی قرار گرفته‌ایم که گفتن کلمه «نه» برایمان دشوار بوده است. برای مثال شما برای تعطیلات نوروز با گروهی از دوستانتان یک سفر زیارتی سیاحتی، ترتیب داده‌اید و والدین شما در نامه‌ای ابراز می‌دارند که چه قدر از حضور شما در خانه برای عید نوروز خوشحال خواهند شد. رئیس شما،انجام کارهای بیشتری را در یک مقطع زمانی طلب می‌کند، حال آنکه شما برای آن ساعت برنامه‌ای ازقبل تعیین کرده‌اید. استاد از شما می‌خواهد که اگر می‌توانید روی یک طرح تحقیقی که خودش روی آن کارکرده است ،به او کمک کنید. شما یک لباس پشمی خریده‌اید و دوست شما می‌خواهد در صورت امکان آن را قرض کند.

شخصی، ‌شما را برای ناهار به منزلش دعوت می‌کند، حال آنکه شما مایل به رفت وآمد با او نیستید. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که به دفعات در مقابل چنین درخواست‌هایی، تسلیم شده و با آنها موافقت می‌کنید و دائما از این بابت احساس ناخوشایندی دارید، ممکن است بخواهید بدانید که چرا شما هنگامی که «نه »گفتن را ترجیح می‌دهید «بله » می‌گویید.
شما ممکن است نگران از دست دادن ارتباطات مؤثر یا نگران وار دآمدن آسیبی به روابط باشید. بنابراین، ارتباطات خود رامانند شی شکننده تلقی می‌کنید که البته به اطاعت‌های دائمی شما وابسته می‌باشد. شما همانند بسیاری از افراد چه بسا از نه گفتن احساس گناه می‌کنید، چون شما آموخته اید برای اجتناب از آسیب وارد کردن به احساسات دیگران، خواسته‌های خود دست بکشید. بنابراین احساس مسئولیت شما در قبال احساسات شخصی دیگران به حق جلوه می‌کند، گویی شادی آنها در گرو موافقت شماست. بدین ترتیب ممکن است شما احساس کنید با نفی آنها به دلیل خودخواهی و خودمداری انسان بدی هستید زیرا به شما یاد گرفته‌اید که باید فداکار باشید و خود را نادیده انگارید.
بنابراین، شما بیش از خودتان دلواپس و متوجه دیگران هستید و وقتی از شما تقاضائی می‌شود ممکن است احساس کنید مورد لطف وموهبت قرار گرفته‌اید. این امر سبب می‌شود تا احساس مهم بودن کنید ونگران آن باشید که در صورت مخالفت هرگز دوباره چنین تقاضایی از شما نشود. اینها، نمونه‌هایی از احساسات دست و پا گیر هستند که می‌توانند در آزادی عمل شما مداخله کنند.
چه راه‌هایی، گفتن کلمه « نه » را آسانتر می‌سازد؟
اولین کاری که باید انجام داد، تشخیص احساسات دست و پاگیر یا باورهایی است که در سر شما وجود دارند. برای مثال اگر دوستتان می‌خواهد اتومبیل شما را برای رفتن به سفر قرض کند، با گفتن کلمه نه، چه نتایج منفی را پیش بینی می‌کنید؟ آیا می‌ترسید به کارفرمای خود پاسخ منفی بدهید، آیا از برکنارشدن از کارتان در هراسید؟ اگر به استاد خود پاسخ منفی بدهید، آیا انتظار دارید نمره پایین را در آن درس کسب کنید؟
پس شما در ابتدا انتظار فاجعه آمیزی از«نه گفتن» تشخیص داده‌اید و در گام بعدی آن انتظارات را با واقع نگری بیشتری بیان می‌کنید. برای مثال ممکن است به خودتان بگوئید اگر پاسخ منفی بدهم چه بسا دوستم از این که اتومبیل را به او قرض ندادم از من ناراحت بشود، ولی دوست شما به خاطر این گونه مسایل ناراحت نیست او احتمالا به خاطر آن که کلمه «نه» را به صراحت به کار برده‌اید، احترام بیشتری برایتان قائل خواهد شد.
ممکن است کارفرمای شما از این که حاضر به اضافه کار نشدم خوشحال نباشد؛‌ اما وقتی در آن روز، اضافه‌کاری برای من مایه دردسر بود، امتناع امری موجه بوده است. وقتی با کاری که مایل به انجامش نیستید، موافقت می‌کنید، احتمالا از خودتان ناراحت می‌شوید. همچنین ممکن است از دیگری برنجد و یا از او خشمگین شوید در این گونه موارد کلمه « نه »به صورت غیرکلامی ،سکوت، فکر کردن راجع به مسائل دیگر به هنگام حضور در جمع، ظاهر می‌گردد. خود را نادیده انگاشتن سبب تحمیل رفتارهای ناخواسته‌ای است که دیگران از ما می‌خواهند و این امر سبب می‌شود آنها نسبت به ابراز درخواست‌های غیر منطقی خود تشویق شوند. پس از آنکه باورها و اعتقادات خود را به شیو‌های منطقی‌تر مرتب کردید، برای گفتن کلمه « نه » آمادگی پیدا می‌کنید و از این امر احساس خوبی به شما دست می‌دهد.
قدم بعدی، گفتن کلمه « نه »، به شیو‌های مستقیم به طرف مقابل است، به گونه‌ای که قاطعیت در صدا و رفتار شما موج بزند. مطمئن شوید پیام‌های غیر کلامی هم سنگ کلمات هستند. آیا ارتباط چشمی برقرار می‌کنید؟ آیا لحن کلام شما خالی از پوزش و عذر خواهی است؟
بخاطر آنکه از سنین کودکی اجتماع شما را به تسلیم شدن و مطیع بودن وادار کرده است، گفتن کلمه « نه »در دفعات نخست، بدون شرم کار بسیار دشوار خواهد بود. برای آسانتر ساختن این مرحله، در موقعیت‌هایی که خطر پایین دارند، گفتن پاسخ‌های منفی را آغاز کنید. به خصوص زمانی که، کاملا مطمئن هستید که حق گفتن کلمه « نه » را دارید. با این تمرین اطمینان به خود را بنا خواهید کرد و نیز توانایی گفتن کلمه نه را در موقعیت‌های مشکل‌تر بدست خواهید آورد. و بالاخره در مواقعی که از درون به خود مطمئن نیستید این تمرین سبب بروز اطمینان می‌شود.
به طور معمول، گفتن نه به برخی افراد آسانتر از دیگران است احتمالا این افراد برای شما، ‌دوستان نزدیک، ‌غریبه‌ها و خانواده هستند. وقوع یک موقعیت را پیش بینی کنید و تمرین کنید که در آن موقعیت چه خواهید گفت. گفتن کلمه نه را به طریقی مستقیم و صریح تمرین نمایید. نسبت به کلیه رفتارهای خود و لحن کلامتان به هنگام گفتن جمله منفی آگاه باشید. در موقعیت‌های مشکل‌تری که نسبت به ماهیت و چگونگی پاسخ خود مطمئن نیستید، با گفتن این جمله به دیگران: «می‌توانم درباره‌اش فکر کنم»مقداری زمان در اختیار خود بگیرید. سپس احساسات خود را بررسی کنید چه عقاید و انتظارات نامعقولی شما را به گفتن «نه » ‌وا می‌دارد. وقتی کلمه «نه » را بکار بردید و طرف مقابل همچنان برخواسته‌اش اصرار ورزید و اولین کلمه نه شما را نشنیده گرفت. شما باید بر مخالفت خود پافشاری کنید. آیا از آن دسته افرادی هستید که به آسانی تسلیم می‌شوید؟ یا آمادگی عصبانی شدن را دارند؟ شما احتمالا باید توجه آنها را بطور مؤثری جلب کنید و به آنها بگویید، اما من مخالفت کرده‌ام و واقعا منظورم مخالفت است.
به رغم اینگونه پیام‌ها چون بسیاری ازما با سازگاری و انعطا ف‌پذیری بزرگ شده‌ایم، ‌به خاطر دیگران از خواسته‌های خود می‌گذریم. تشخیص این نکته مهم است که در این جا رفتار خود خواهانه سالم وجود دارد. شما حق دارید که «نه » را به کار ببرید و از این کار احساس خوبی داشته باشید. هر قدر به احساس شخصی و خواسته‌های خود توجه کنید. از گفتن « بله »‌به دیگران احساس رضایت‌مندی بیشتری خواهید کرد.